Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-05-09@01:05:41 GMT

وقتی که نظم به خانه باز می‌گردد

تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۷۹۲۴۹۳

وقتی که نظم به خانه باز می‌گردد

به گزارش ایرنا سرویس های مدارس دوباره به خیابان بازگشته اند، سکوت معابر و کوچه های منتهی به مدارس به زندگی شاد و کودکانه ای تبدیل شده، غریو شادی کودکان، مدرسه را از خوابِ رخوت بیدار کرده است، حیاط مدرسه پس از خوابی ژرف و کابوسناک، با خمیازه هایی عمیق و کِش دادن جسمی خُرد و خسته، چشم می گشاید و با دیدن بچه ها به خود می آید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

خیابان ها پیش از این شور شوق بچه ها را کم داشت، کلاس های تاریک حافظه شان را از دست داده بودند و جز غبار روی شیشه ها و قارقار کلاغ ها چیزی به یاد نداشتند.

کرونا که از کشته پُشته ساخت و ضرباهنگ زندگی را در نطفه خفه کرد، سرانجام در مصاف با شور کودکانه و خنده های پرکشیده در آسمان ابری پاییز، سِپَر انداخت.

همراه با آذر، ماهِ آخر پاییز و رسیدن به پرده اول زمستان در سکانس رقص برگ و عریانی درخت، حال و هوای شهر هم عوض شده است، انگار مرگ از ترس رویارویی با بچه های به تنگ آمده از اتاق های منزوی و دلتنگِ کلاس و از کوچه پس کوچه های متروک به گورستان خاموش بازمی گردد تا زندگی دوباره خیابان را در بربگیرد.

در نمایی دیگر خانواده با محوریت مادران نیز به آرامش سابق خود بازگشته، حجم سنگین کلاس آنلاین( برخط)، تماس های گروهی تصویری، اسکای روم، دوربین، صدا، کلیپ و تکلیف مجازی کمتر شده و خانه شبیه خودش شده است. 

مادر خواه خانه دار باشد خواه شاغل، همیشه ستون اصلی خانواده است که او را تحت عنوان مادر می شناسند اما یکسال و چندین ماه گذشته، مجوز اضطراری معلم بودن را هم به او داده بودند. 

مادری با خنده می گوید: خدا این روزهای خوب را از ما نگیرد، احساس آرامش و سبکی می کنم، دیگر صبح ها دغدغه سرعت اینترنت و عدم اتصال به کلاس آنلاین را ندارم همان ساعت بیدارم و فرزندم را راهی مدرسه می کنم. 

مادر دیگری که فرزندش را به مدرسه آورده است می گوید:  هنوز سرویس را قطعی نکرده ام و خودم بچه را به مدرسه می رسانم و با لبخند می گوید: این "چند سال "!!!  چقدر سخت گذشت. 

این مادر با خنده و شوخی با اشاره به اینکه کسی از ما تشکر هم نکرد گفت: حتی اگر مادری حین آموزش مجازی در جایی مرتکب اشتباهی لفظی و سهوی می شد تا توانستند در فضای مجازی به او خندیدند اما به هر حال توان او در آن حد بوده است.

وی افزود: ولی در مجموع تجربه این مدت آموزش مجازی نشان داد مادران، تنها از عهده این شرایط برآمدند و نشان دادند فراتر از توانشان در هر شرایطی می توانند همکاری کنند.

مادری دیگر می گوید وقتم آزادتر شده است و می توانم به فرزند دیگرم که در سن مدرسه نیست رسیدگی بیشتری داشته باشم، خانه نظم و انضباط بیشتری به خود گرفته است، هر کسی وظایف خودش را انجام می دهد، انرژی بچه ها در ساعات بیرون از خانه تخلیه می شود و بهانه گیری کمتری دارند.

مروری بر حکایت های مادران پیرامون آموزش مجازی طی حدود ۲ سال اخیر نشان از سخت کوشی و تلاش آنها در پرداختنشان به این مسوولیت دارد، تجربه ای که نشان داد نهاد خانواده همواره مسوولیتی بیشتر از توان خود را برعهده گرفته است. 

مسوولیت هایی که در طولانی مدت می تواند از درون خانواده را با مشکلات و آسیب هایی مواجه سازد و باید دادرسی باشد که مانع از فروپاشی آن شود. 

سلمان احمدوند جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی در این خصوص می گوید: تنهایی نهاد خانواده را در دوران شیوع کرونا ، بیش از هر وقت دیگری می شد به چشم دید.

وی افزود: باید توجه داشت در فقدان ساز و کارهای جدی حمایت گر و در غیاب مطلق نهادهایی که در تنگناهایی از این دست به یاری خانواده ها بشتابند، خانواده ها چگونه تاب آوردند.

وی اظهار داشت: نبود ساز و کارهای حمایت از خانواده در دوران کرونا را چه در زمینه آموزش کودکان و چه در ساحت سوگواری برای آنان که بر اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست داده اند و خانواده ای را به سوگ نشانده اند می توان مشاهده کرد.

این پژوهشگر اجتماعی گفت: بازگشایی مدارس فرصتی است تا والدین و خاصه مادران که در ایام پراضطراب قرنطینه، بیشترین نقش را در آموزش مجازی کودکان به عهده داشته اند، نفسی تازه کنند چراکه آنان به راستی بیشترین حجم فشار روحی و روانی را متحمل شده اند و اگر فداکاری آنها در این موسم بلاخیز نبود، گستره آسیب و عقب ماندگی ها بیش از این بود.

این جامعه شناس ادامه داد: همه گیری کووید ۱۹ فرهنگ آموزش مجازی و سبک زندگی قرنطینه ای را تا حد بسیار معناداری درونی کرد.

احمدوند گفت: بازگشایی مدارس و دفع شر کووید ۱۹ امکانی برای بازنگری در کار ویژه نهاد کهنسال و محبوب خانواده و کوشش جهت تیمار زخم ها و ترمیم آسیب هایی است که بر پیکر و ساختار آن نشسته است. 

تجربه موفق خانواده ها در آموزش مجازی بدون حضور نهادهای حمایت کننده می تواند پیش درآمد و سرآغازی برای تبدیل کردن این نهاد به جایی بهتر برای زندگی و کانونی گرم برای مواجهه با یخبندان عصر جدید باشد.

برچسب‌ها بروجرد بازگشایی مدارس لرستان آموزش مجازی

منبع: ایرنا

کلیدواژه: بروجرد بازگشایی مدارس لرستان بروجرد بازگشایی مدارس لرستان آموزش مجازی آموزش مجازی بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۹۲۴۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ردپای زن معتاد در قتل شوهر خواهرش

پرونده کشف جسد مرد میانسال در انباری خانه‌اش پس از 10 روز با پیدا شدن ردپای خواهرزنش و مردی موادفروش، وارد مرحله تازه‌ای از تحقیقات شد.

به گزارش مشرق، دی‌ماه سال گذشته دختر جوانی قدم در اداره آگاهی پایتخت گذاشت و از ناپدید شدن پدرش حشمت خبر داد. دختر جوان زمانی که مقابل افسر پرونده‌ قرار گرفت، گفت: صبح روز گذشته راهی محل کارم شدم، اما وقتی به خانه برگشتم از پدرم خبری نبود. فکر کردم برای کاری از خانه بیرون رفته است، اما وقتی با تلفن همراهش تماس گرفتم با شنیدن صدای زنگ گوشی متوجه شدم تلفنش در خانه است. هر چه منتظر ماندم پدرم برنگشت و من هم به پلیس خبر دادم.

کشف جسد در انباری

با این شکایت تحقیقات پلیسی در رابطه با ناپدید شدن مرد میانسال آغاز شد تا اینکه چند روز بعد وقتی برادر حشمت برای سر زدن به برادرزاده‌اش و پیگیری وضعیت برادر خود راهی خانه آنها شد به محض ورود متوجه بوی تعفن شدیدی شد که از داخل انباری به مشام می‌رسید. وقتی موضوع را به برادرزاده‌اش گفت او منکر اطلاع از علت بوی تعفن شد اما وقتی مرد میانسال به سمت انباری رفت با دیدن قفل بزرگی که روی در بود تعجب کرد، چرا که قبلاً این قفل را ندیده بود. بنابراین قفل در انباری را شکستند و وارد شدند. آنها در کمال ناباوری با جسد حشمت در حالی که پتو پیچ شده و آثار خون روی بدنش دیده می‌شد، مواجه شدند.

ردپای دو مظنون

مرد میانسال موضوع را به پلیس اطلاع داد و تیم بررسی صحنه جرم ساعتی بعد راهی محل شدند. تحقیقات و معاینات اولیه متخصصان پزشکی قانونی در صحنه حکایت از آن داشت که زمان مرگ مرد میانسال با زمان ناپدیدشدنش یکی است.

با توجه به اینکه حشمت به قتل رسیده و خودرواش نیز ناپدید شده بود فرضیه سرقت قوت گرفت. در ادامه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت دریافتند که خواهرزن مقتول به نام شهلا نیز با آنها زندگی می‌کرده اما همزمان با قتل حشمت این زن نیز ناپدید شده است.

کارآگاهان در ادامه تحقیقات میدانی دریافتند، حشمت و خواهرزنش با هم اختلاف داشتند. یکی از همسایه‌ها در این رابطه گفت: شهلا اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشت و از زمانی که به اینجا آمده بود پای موادفروشان را نیز به خانه حشمت باز کرده بود. همسایه‌ها از این موضوع خیلی گلایه داشتند. می‌ترسیدند بچه‌هایشان بواسطه رفت‌وآمدهای مواد فروشان به خانه شهلا معتاد شوند. همسایه‌ها از حشمت خواستند به او تذکر دهد و همین مسأله باعث اختلاف آنها شده بود.

بدین ترتیب فرضیه دست داشتن زن جوان در این قتل قوت گرفت، از سویی تیم تحقیق دریافت که دختر مقتول در این مدت با خاله‌اش پنهانی در تماس بوده است. به دستور بازپرس موسی رضازاده، دختر جوان بازداشت شد و در تحقیقات گفت: دو سال قبل مادرم فوت کرد و از طرفی خاله‌ام نیز به خاطر اعتیاد از همسرش جدا شده بود. از آنجا که او جایی برای زندگی نداشت، از پدرم خواستم او را به خانه‌مان بیاورد. اوایل مشکلی نداشتیم اما از زمانی که پای موادفروشان به خانه‌مان باز شد و همسایه‌ها شکایت کردند، اختلاف بین آنها نیز شروع شد. پدرم چندین بار تصمیم گرفت شهلا را ترک دهد، اما او حاضر نشد به کمپ ترک اعتیاد برود.

او ادامه داد: درگیری‌ها ادامه داشت تا اینکه پدرم به صورت ناگهانی ناپدید شد. از خاله‌ام نیز خبری نبود و هر چه با او تماس می‌گرفتم، پاسخم را نمی‌داد. تا اینکه چند روز بعد از ناپدید شدن پدرم، خاله‌ام تماس گرفت و مدعی شد با مردی که موادفروش بوده، پدرم را به قتل رسانده است. او مرا تهدید کرد که نباید راز این جنایت را برملا کنم، من هم ترسیدم و سکوت کردم.

در ادامه بررسی‌ها، یکی از اهالی محل با پلیس تماس گرفت و راز این جنایت را برملا کرد و گفت: چند شب قبل در بزمی شبانه مرد موادفروشی به نام هوشنگ تعریف کرد که با همدستی زنی به نام شهلا مردی به نام حشمت را کشته است. با این اطلاعات به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران دختر مقتول به اتهام اخفای ادله جرم بازداشت و دستور بازداشت شهلا و هوشنگ نیز صادر شد و تحقیقات برای دستگیری آنها ادامه دارد.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • ثبت‌نام حضوری و الکترونیک کلاس اولی‌ها از امروز
  • پدر خشمگین دخترش را در میدان خراسان کشت
  • عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب
  • نجاتم دهید، دیگر به پایان خط رسیده‌ام!
  • ردپای زن معتاد در قتل شوهر خواهرش
  • پلیس، آموزش و پرورش و شهرداری پرچمداران ارتقا فرهنگ ترافیک هستند
  • محدوده ثبت نام در هر مدرسه به صورت شعاعی خواهد بود
  • نخستین سرویس مدرسه تهران مخصوص بچه‌پولدارها بود
  • کشتارهای جدید اشغالگران در غزه با هدف قرار دادن ۱۱ خانه در رفح و یک مدرسه آنروا
  • خانه معلم، مدرسه کودکان کار